گم در مه

ساخت وبلاگ
دیشب هیچ فکر نمی کردم از ترکیب برنج و گوجه و گوشت و پیاز و سیب زمینی برسم به آن چه که آرزوی شام بچه گی هام بود؛ استانبولی. عصرها که می رفتیم خانه ی در و همسایه و فامیل به گپ و گفت، و نه به شام، خیلی وقت ها بوش که از آشپزخانه شان می آمد بدجور ضعف ام می انداخت. هیچ وقت توی خانه شام نداشتیم. چی می شد لطفی می کردند و گهگاه کله جوشی، سیب زمینی یی، نیمرویی می پختند و سرافرازمان می کردند. این که می گویم نه این که مثلا نداریِ آن سال ها را به رخ بکشم؛ که خب به رخ کشیدن ندارد و همه مان این طور بوده ایم، بیش تر از آن بابت است که خوشبختی آدم ها آن وقت ها چی بود و حالا چی هست. گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : شهر من بخند 320,شهر من بخند,شهر من بخند پالت,شهر من بخند پالت دانلود,شهر من بخند گروه پالت,شهر من بخند متن,شهر من بخند از پالت,شهر من بخند شعر,شهر من بخند پالت بند,شهر من بخند از گروه پالت, نویسنده : foggylossa بازدید : 325 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:12

نمی شود. نه، اصلا نمی شود با کسی از این حرف زد. هیچ کی حوصله ندارد انگار بشنود. شاید چون آن قدر شخصی است و جزئی که نمی شود توش نقطه ای پیدا کرد حتا برای همدردی یا هرچی که حوصله بیاورد برای شنونده تا گوش کند و پای حرف هات بماند. بهنام در حین گوش دادن این چیزها خودش را آن قدر سرگرم هزار چیز می کند ، یا آن قدر هزار بار می پرد توی حرف ام که دیوانه ام می کند. توی دفتری که برای شوپن نامه می نویسم چیزهایی می نویسم، اما آن جا هم شاید قدر حوصله نیست. شاید یک روز بابت گفتن اش و همدردی طلبیدن دوره بیفتم توی خیابان و یقه ی رهگذران را بگیرم و از تک تک شان بپرسم: یعنی شما این گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 156 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:12

طعم چای و کیک شکلاتی مزخرف شیرین عسل. بس که شیرین است بی حساب و کتاب. مثل خودمان که عاشق اغراق ایم و فریب. دوست داریم غذاهای آشغال با تزئین های گل درشت و مزه های اغواگر مصنوعی گول مان بزنند و شکم مان را گله گشاد و ول کنند. مثل الان من.  کیک مزخرف حال ام را خراب کرد. مطمئن ام یک بند انگشت شکلات لینت به حال ام سازگارتر بود. صبح دیر بلند شدم. حال تاکسی بازی آن هم بچه بغل نداشتم. زنگ زدم آژانس و گفت معطلی دارد. خوشحال بودم. دنبال بهانه بودم که دیرتر بروم. هوای خنک را با همه تن ام تو دادم. شوپن چه راحت خوابیده بود. بی دغدغه. از پنجره آویزان شدم. مشرف ایم به خانه های وی گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:12

این دومین شنبه است که بی دکتر غ شروع می شود و این خودش از بار خاطر مکدر من خروارها وزن کم می کند. یعنی می شود روزهایی بی ب هم بیاید و با شین هم دیگر کاری نداشته باشم؟ این دیگر جرء محالات است. حداقل در دورنمایی نزدیک.  امروز هم نشد که پای داستان ام بنشینم. همه اش حکایت لجاجت است با خودم. یعنی اگر فراغت کوتاهی هم باشد خودم خراب اش می کنم. فرصت سوزی های احمقانه. دنبال بهانه ام تا فرار کنم و بعد باز این لجاجت ام را بیش و بیش تر کند.   از این ذهن خرده گیر هم خلاص نمی شوم. مانتویی که مامان دوخته شل و ول است به تن ام و بابت اش مدام غر می زنم. توی آینه زن سرمه ای پوش هم لب گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : crossword, failed to bind to port, crossword clue, twinkie, meaning,ails, this , i'm out,warning os crash report, the police lyrics, , victim com,shop,shopdisplaycategories asp, نویسنده : foggylossa بازدید : 140 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:12

امروز از همان روزهاست که تخت روانی، گهواره ای، چیزی باید باشد که نرم و آرام تاب ام بدهد. این همه اشک از کجا آمده؟ با هر هق هق سیلی بیرون می ریزد و تمامی ندارد. مثل همین باران های بی خاصیت موسمی  که کاری نمی کنند جز خرابی. طراوت و باروری در پس شان نیست. این اشک ها هم به هیچ دردی نمی خورند. سبک نمی کنند. کم نمی کنند از این کوه که شانه را خرد می کند. آخ اگر س این جا بود. یعنی بی لحظه ای معطلی خودم را می رساندم به هر جای شهر که بود و طلب سرم را از شانه هاش می گرفتم. چه تلافی یی می شد برای این دوسال و اندی همدیگر را ندیدن. حالا هم هی می گویم بنشین بنویس لعنتی، یا لا اقل گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : foggylossa بازدید : 144 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:12

زن های عاصی. مردهای عصیان گر. آدم هایی که توی قالب های تنگ له شده اند آن قدر که از سوزنی ترین سوراخ ها می زنند بیرون تا نفس تازه کنند. آدم های روایت گر پشت در پشت نسل های سوخته. کتاب تازه ی شهسواری فرصت دیدن این آدم ها بود. دیروز خودش آمده بود. بار اولی بود که از نزدیک می دیدم اش. برعکس قضاوت من از عکس هاش، صاف و ساده بود و خاکی. از تجربه ی نوشتن اش گفت و از عرق ریزی ها ناتمام روح. گفت که مراقبه می کند برای احضار آن داستان ها و آن آدم ها از اعماق وجودش. گفت که همه ی این ها در درون ما هستند و باید جان بکنیم و بیرون شان بکشیم. از خودم پرسیدم یعنی احمد و رضا و پروانه ی گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : نخفته ام به خیالی که می پزد دل من, نویسنده : foggylossa بازدید : 157 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:12

بلاگفا حسابی مرا آزرده. اعتمادم را از بین برده. نمی شود که یکهو حجم زیادی از نوشته هات را بپراند و بعد مدعی همراهی باشد. وقتی نوشته های خاصی بپرد که دیگر غرض ها بیش تر رو می شود. دارم کم کم می روم از این جا. شاید باز اگر عرصه تنگ شود برگردم و چیزکی بنویسم، اما دیگر ماندن در خانه ای که توش پرده های حایل فرو ریخته لطفی ندارد. از این پس در این آدرس بیش تر خواهم نوشت:

foggyloss.blogspot.com 

گم در مه...
ما را در سایت گم در مه دنبال می کنید

برچسب : باید رفت,باید رفت وانتونز,باید رفت از اینجا,باید رفت شعر,باید رفت از این دیار,باید رفت زیر باران,باید رفت تا,باید رفت از این شهر,باید رفت میعاد خراسانی,بايد رفت ميعاد خراساني, نویسنده : foggylossa بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 3:12